رمان آخرین کتابفروشی لندن نوشتۀ مدلین مارتین، داستانی است در ستایش کتاب، ادبیات و نقش نجاتبخش آنها در تیرهترین روزهای زندگی. این اثر، که در بستر لندنِ جنگزدۀ سال ۱۹۳۹ روایت میشود، تنها یک داستان عاشقانه یا درام جنگی نیست؛ بلکه تأملی عمیق است بر قدرت کلمات، پیوندهای انسانی و اهمیت فضاهای فرهنگی مانند کتابفروشیها در تداوم حیات مدنی و امید.
شخصیت اصلی داستان، دختری است به نام گریس بنت. دخترکی که در حومۀ لندن زندگی میکند و روزی تصمیم میگیرد پا به این شهر شلوغ و بزرگ بگذارد. اما ورود او به شهر، مصادف میشود با بمباران بریتانیا توسط لوفتوافه (نیروی هوایی آلمان نازی). این تهاجم با نام بلیتس (Blitz) شناخته میشود و در طی آن بریتانیا پنجاهوهفت شب بمباران شد و حدوداً 40 تا 43 هزار نفر غیرنظامی کشته شدند. گریس در میانۀ این شبهای هولناک، به مکانی خاکگرفته، اما جادویی وارد میشود؛ کتابفروشی پیرمرز هیل و آنجا سرپناهی پیدا میکند که هیچ نیرویی در جهان توان نابود کردنش را ندارد: ادبیات.
گریس در این کتابفروشی مشغول به کار میشود و رفتهرفته جادوی ادبیات را به این کتابفروشی قدیمی برمیگرداند. صاحب کتابفروشی، پیرمردی بدخلق به نام آقای اونز است. جنگ و نابودی چیزهای زیادی را از او گرفته و پیرمرد دیگر حوصلۀ گرداندن کتابفروشیاش را ندارد. اما ورود گریس، همراه خود نوری به قلب او میتاباند و آقای اونز رفتهرفته خلقوخویی متفاوت پیدا میکند. مدلین مارتین با مهارتی ظریف، روند تدریجی تبدیلِ بیاعتنایی به عشق را روایت میکند؛ گویی خواننده نیز همزمان با گریس، قدرت درمانگر ادبیات را تجربه میکند. این تحول شخصیتی نهتنها گریس را به انسانی عمیقتر و مستقلتر بدل میکند، بلکه او را به راوی کتابها، میزبان جلسات کتابخوانی در پناهگاهها، و در نهایت به مدافع بیقیدوشرط کلمه و معنا مبدل میسازد. مکانی که از یک فروشگاه ساده کتاب، به کانونی برای انسجام جمعی و پناهگاهی معنوی برای مردم جنگزده بدل میگردد.
کتابفروشیها در دوران بحران چه اهمیتی دارند؟ شاید بهنظر برسد مکانهایی مثل بیمارستان، در دوران پرتنشی مثل جنگ، کارکرد مهمتری داشته باشند، اما نباید از نقش کتابفروشیها و فضاهای فرهنگی غافل شد. این مکانها در واقع بستری تلقی میشوند برای تقویت روحیۀ مردمی که زیر فشار روانیِ جنگ کمرشان خم شده است. تنها در چنین جایی است که میتوانند از واقعیتِ زشتِ روزگار فاصله بگیرند و وارد جهانی تازه شوند؛ جهان قصهها. کتابفروشی پریمرز هیل، در حقیقت نمادی است از آخرین پناهگاه آدمهایی که شهرشان زیر بمباران بیامان آلمانها با خاک یکسان شده است. کتابفروشی پریمرز هیل هم مورد حمله قرار میگیرد، اما سرپا میماند، تا استعارۀ نویسنده را کامل کند؛ قدرت تخیل، همدلی و روایتگری نابودشدنی نیست. مدلین مارتین در واقع ادبیات را نوعی مقاومت فرهنگی، یا مکانیزم بقا میداند و آن را ابزاری میبیند که به واسطهاش میتوان هویت فردی و جمعی را زنده نگه داشت.
سبک مدلین مارتین در آخرین کتابفروشی لندن، ترکیبی است از سادگی روایی، فضاسازی مستندگونه و توصیفهای عاطفی. با اینکه بستر روایتش در دل تاریخ معاصر است، اما لحن او از فضای خشک و بیاحساس تاریخنویسی فاصله دارد و با تصویرسازیهایی بسیار ملموس، لندنی میسازد وحشتزده، اما امیدوار و شخصیتهایی خلق میکند قابل درک، دوستداشتنی و همدل، که مخاطبِ اثر میتواند در کنارشان قدم بردارد و همراهشان شود. مارتین به جزئیات فرهنگی و اجتماعی زمانه توجه درخوری داشته است. از حضور داوطلبانه مردم در دفاع از شهر گرفته تا نقش رادیو، موسیقی، و البته کتاب. او با استفاده از این عناصر، تنها به بازگویی داستان یک شخصیتِ واحد بسنده نمیکند، بلکه تصویری جمعی از جامعهای در حال مقاومت ترسیم میکند.
آخرین کتابفروشی لندن قصۀ زنده نگه داشتن عشق به مطالعه و خواندن، در دورانی است که خودِ زندگی در معرض نابودی است. اما مارتین، این پیام را نه با موعظه، بلکه با روایتی شاعرانه و صادقانه به مخاطب میرساند. حتی زمانی که کتابفروشی زیر خطر بمباران است، حتی وقتی کاغذ کمیاب میشود یا برق قطع میشود، مردم همچنان به کتابها بازمیگردند؛ گویی چیزی بنیادینتر از نان و سقف در آنها مییابند. از این منظر، آخرین کتابفروشی لندن کتابی است دربارهی آنچه جنگ نمیتواند ویران کند: عشق به کلمات. داستان گریس، میتواند داستان هرکسی باشد که در میان ناملایمات و ناخوشیهای زندگی و مواقع بحران، کتابی میگشاید و لحظهای خود را از هر بندی که واقعیت به پایش زده رها میکند.
نویسنده:حسام شیخان
