توضیحات
نویسنده: ماریا خوزه فرادا
مترجم: گیتا جاودانی
تعداد صفحه: 123
نوبت چاپ: اول
سال چاپ: 1403
قطع: رقعی
جلد: شومیز
شابک: 978-622-7073-33-1
داستان مبارزه ملتها با رژیمهای دیکتاتوری و تمامیتخواه، معمولاً روایتی است از مقاومت، سرکشی، شکست، امید، ناامیدی و تلاشهای هرروزه. داستان آدمهایی را میشنویم که به هرشکلی علیه ظلم برخاستهاند و در راه هدفی والاتر، چیزی را فدا کردهاند. داستان برخی را هم نمیشنویم، با آنکه مقاومت میکنند و میجنگند، نامشان را کسی نمیداند. نامشان را کسی نمیداند چون گاهی اوقات چون زندگیِ کردن و زیستن همان جنگیدن است. چه کسی قرار است نام همۀ آنها که زندگی میکنند را ثبت کند؟ اما در میانۀ این نبرد، انگار حواسمان از عدهای پرت میشود. از آنها که احتمالاً قرار است نتیجۀ این مقاومت را ببینند، از مبارزان آینده، از کودکان. پیش میآید که آنها را فراموش کنیم و یادمان برود روزگارِ کودکانی که زیرِ سایۀ دیکتاتور زندگی میکنند چگونه است.
ماریا خوزه فرادا در سال ۱۹۷۷ در تموکوِ شیلی متولد شد. او مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته مطالعات آسیا-اقیانوسیه از دانشگاه بارسلونا دریافت کرد و تا کنون عناوین بسیاری در حوزۀ کودک و نوجوان تألیف کرده است. از جمله آثار برجستهی او، مجموعه شعر تحسینشدۀ «Niños» (کودکان) است. این کتاب به کودکانی تقدیم شده که قربانی خشونت سیاسی و سرکوب در دوران دیکتاتوری شیلی بودهاند و امیدها، رؤیاها و زندگی روزمرۀ آنها را بهتصویر میکشد و تلاش میکند آنان را در قامت انسانهایی واقعی و منحصر بهفرد به خواننده بشناساند. فرادا اولین رمان بزرگسالش را در سال 2017 منتشر کرد؛ رمان «Kramp»، یا «اسرار نهان در جعبهابزار جهان»
اسرار نهان، روایتگر داستان دختری هفتساله است به نام ام، که همراه پدرش دی که فروشندۀ دورهگرد محصولات برند کرمپ است، دورتادور شیلی سفر میکند و در این میان چیزهای مختلفی درمورد دنیا و نحوۀ کارکرد آن یاد میگیرد. فراموش نکنیم که ام هفتساله است و خواننده، جهان را دریچۀ نگاه یک کودک هفتساله مشاهده میکند. راویِ کودک، ابزار بسیار مناسبی برای نویسنده است تا با شیوۀ دیگری به جهان نگاه کند و مخاطبش را در این نگاهِ نو و متفاوت، همراه کند. برای ام، فروشندۀ دورهگرد بودن، کمال آرزوهایش است. پدرش را تحسین میکند و دلش میخواهد در این گشتوگذار همراه او باشد. پدر هم میپذیرد. ام مدرسه را رها میکند و همراه پدر میشود. زیباییِ محصولات کرمپ او را مجذوب خودش کرده است و اتفاقاً حضور این دختربچه به کسبوکار پدر هم کمک میکند. قرار است به مادرش دروغ بگویند؛ مادری که بسیار مغموم است و تقریباً نقشی در زندگی ام و پدرش ندارد. عکاسی عجیبوغریب همراه پدر و دختر میشود. او ای نام دارد و ام میگوید کارش این است که در جاهای متروکه، دنبال اشباح بیفتد و از آنها عکس بگیرد. حالا کمکم متوجه میشویم که در شیلیِ دوران پینوشه حضور داریم. دورهای تاریک و خونبار. ای از اشباح عکس نمیگیرد. او در حال ثبت جنایتی است که رژیم پینوشه مرتکب شده است. اما ام این را نمیداند. ام نمیداند چرا مادرش آنقدر غمگین است، تا لحظۀ برملا شدن رازِ این غم فرا میرسد و از معشوق اولِ مادر خبردار میشویم که توسط رژیم به قتل رسیده است. تنها کسی که در این رمان نام کاملش عنوان میشود، همین شخص است که تیرباران شده: خایمه آندرس سوآرز مونکادا. سالها طول میکشد تا ام این راز را بفهمد. وقتی که دیگر کودکی هفتساله نیست و میداند واقعیت پیرامونش آنطور نبوده که در کودکی میدیده است. فصلهای آخر کتاب، با امای طرف هستیم که دیگر بزرگ شده است و نگاهش به دنیا، دیگر نگاهی معصوم و کودکانه نیست. زبانش گزنده میشود و تلخ. این بهایی است که ما همراه ام باید بپردازیم؛ بهای فهمِ تازه از جهانِ واقعی.
هیچکسی نیست که در این داستان نام کاملی داشته باشد (بهجز همان کسی که اشاره شد). نام پینوشه حتی یک بار هم در داستان عنوان نمیشود. ما محکومیم که خودمان تکههای پازل را کامل کنیم. چون دیدمان محدود شده در چشمان کودکی که در میانۀ این آشوب و هرجومرج قدم برمیدارد و سعی میکند بفهمد دوروبرش چه خبر است. اما او هنوز چیزهای زیادی را نمیداند؛ نه میداند دیکتاتور کیست، نه میداند کودتای نظامی چیست و نه خبر دارد که مقاومت یعنی چه. او تلاش دارد رنگی به این دنیای خاکستری و بیروح بزند، اتفاقاً موفق هم میشود، اما زمانی که بزرگتر میشود، دوباره همهچیز رنگ میبازد. بالاخره میفهمد چرا مادر غمگین است، چرا روی تنش سیزده نقطه خالکوبی کرده، چرا روی کولهپشتیاش ستاره دوخته و چرا وقتی از ارواح حرف میزند مادر گریه میکند. یافتن پاسخ این سوالات همانا و خداحافظی با آن دنیای قدیمی و شیرین همان. جهان ذهنی امِ هفتساله در برخورد با جهان واقعی، پیروزیای موقتی برای او به ارمغان میآورد. طعم این پیروزی تا سالها زیر زبانش مزه میکند و حتی وقتی به بزرگسالی هم میرسد، به آن خاطرات رجوع میکند تا بلکه بتواند در برابر واقعیتِ پیشِرویش قد علم کند و دوام بیاورد. البته که در همان سنین کودکی هم نتایج دردناکی میگیرد؛ نتایجی که مستقیماً از آن دورۀ زشت و پلشتِ ظلم نشأت گرفتهاند و حتی دورانِ خوشِ کودکی هم نمیتواند فضایی برای فرار از آن فراهم کند.
«لحظههای الهام معمولاً به درکی عمیقتر منجر میشوند. این موضوع با سالها تجربه ثابت شده است. در آن روزِ خاص، مسائل مهمی را درک کرده بودم. دی خیلی تنها بود. من هم تنها بودم. زندگی عرصۀ تنهایی بود.» اسرار نهان در جعبهابزار جهان – صفحۀ 54
نویسنده با هوشمندی تمام، جهان داستان را پر از سؤال کرده است؛ سؤالاتی که در متن داستان مطرح میشوند و سؤالاتی که در ذهن خواننده شکل میگیرند. اما از طرف دیگر، جوابهایش به این سؤالات محدود است و حسابشده. زیرمتن داستان بستر مناسبی است تا خودمان جواب سؤالاتمان را پیدا کنیم، بیآنکه راوی یا نویسنده مجبور باشند بهشان پاسخ دهند. فرادا تجربهای را که از تعامل و همزیستی با کودکان و جهانشان بهدست آورده است ابزاری میکند تا بتواند دنیا را همانطوری نگاه کند که یک کودک میبیند. از طرفی دیگر، زیستِ او در کشور شیلی و آگاهی از تاریخ آن و دوران حکمرانی پینوشه، ترکیبی دردناک، اما شیرین و دوستداشتنی میآفریند. ما هم در این تجربه همراه او هستیم. اسرار نهان در واقع یک رمان بزرگسالِ سیاسی است، بیآنکه اسم یک سیاستمدار در آن وجود داشته باشد. چرا که سراغ راویای رفته که نباید درکی از سیاست و دیکتاتوری و چه و چه داشته باشد. نباید همراه پدرش فروشندگی کند. باید کودکی کند. بخندد و آواز بخواند و برقصد. اما چیزی که برای او رقم میخورد فرسخها از بایدهای زندگیِ یک کودک فاصله دارد و مسبب آن کسی نیست جز همانکس که خودش را مالک آزادی آدمها میداند.
اسرار نهان در جعبهابزار جهان، نوشتۀ ماریا خوزه فرادا و با ترجمۀ گیتا جاودانی در سال 1403 به همت نشر سفیر منتشر شده است.





نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.